گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
یک شنبه 11 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 298 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
آن کشته که بردند به یغما کفنش را
تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه میریخت به تشییع غریبش
آن نیزه که میبرد سر بیبدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد
شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
فاضل نظری
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 11 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 292 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه
نیزهها تا جگرش رفت، ولی قولش نه
این چه خورشیدِ غریبیست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه
باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه
شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه
جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه
هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه
حسین جنتی
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
|
یک شنبه 11 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 244 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
در چشم باد، لاله فقط پرپرش خوش است
خورشید روز واقعه خاکسترش خوش است
***
از باغها شنیدهام این را که عطر یاس
گاهی نه پشت پنجره، لای درش خوش است
***
دریا همیشه حاصل امواج کوچک است
یعنی علی به بودن ِ با اصغرش خوش است
***
در راه عشق دل نه که ما سر سپردهایم
حتی حسین پیش خدا بیسرش خوش است
***
جایی که آب همسفر ماه میشود
دلها به آب نه که به آبآورش خوش است
***
جایی که پیشمرگ پدر میشود پسر
اولاد هم نبیرهی پیغمبرش خوش است
***
عالم شبیه آن لب و دندان ندیدهاست
لبخند هم میانهی تشت زرش خوش است
***
از خون سرخ اوست که تاریخ زنده است
این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:
***
اندوه بیشمار ِ پسر را گریستن
بر شانههای مرتعش ِ مادرش....
***
از ماههای سال "محرم" که محشر است
از روزهای سال ولی "محشر"ش خوش است!
برچسبها:
در چشم باد ,
لاله پرپر ,
روز واقعه ,
علی ,
دریا ,
امواج ,
یاس ,
محرم ,
محشر ,
حسین ,
بی سر ,
لب و دندان ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 10 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 462 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
حسین (ع)
این روزها غم تو مرا میکشد حسین
شبهای ماتم تو مرا میکشد حسین
***
تا آن دمی که منتقم تو نیامده است
سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین
***
از لحظهی ورودیه تا آخرین وداع
هر شب، محرّم تو مرا میکشد حسین
***
هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی
اشک دمادم تو مرا میکشد حسین
***
داغ علی اصغر و عباس و اکبرت
غمهای اعظم تو مرا میکشد حسین
***
از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ
انگشت و خاتم تو مرا میکشد حسین
***
بر نیزه در مقابل چشمان خواهری
گیسوی درهم تو مرا میکشد حسین
***
سالار سر بریدهی زینب سرم فدات
هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات
برچسبها:
شعر محرم ,
امام حسین (ع) ,
محرم ,
غم ,
علی اکبر ,
علی اصغر ,
عباس ,
قتلگاه ,
خاتم ,
زینب ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 10 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 314 |
نويسنده :
ارشیا
| ( نظرات )
|
کاش بوديم آن زمان کاري کنيم
از تو و طفلان تو ياري کنيم
کاش ما هم کربلايي مي شديم
در رکاب تو فدايي مي شديم
السلام عليک يا ابا عبدالله
مزن مرغم به سینه با دو بالت
که دارم در گلو بغضِ ملالت
روم تا که بگیرم قطره آبی
که تا بهتر شود قدری ز حالت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 2 آبان 1394 ساعت |
بازديد : 472 |
نويسنده :
ارشیا
| ( نظرات )
|
گل خوش رنگ و بوی من حسین است
بهشت آرزوی من حسین است
مزن دم پیش من از لاله رویان
که یار لاله روی من حسین است
من آن مداح مست سینه چاکم
که ممدوح نکوی من حسین است
همه در گفتگوی این و آنند
ولیکن گفتگوی من حسین است
سخن بی پرده می گویم زمستی
می و جام و سبوی من حسین است
چو مرغ حق که از حق میزند دم
طنین های و هوی من حسین است
از آن بر تربتش سایم جبین را
که عز و آبروی من حسین است
احد گوئی از آن باشد شعارم
که پیر و نکته گوی من حسین است
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 2 آبان 1394 ساعت |
بازديد : 464 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
.::: بقیه شعر در ادامه مطلب :::.
برچسبها:
امام حسین (ع) ,
حضرت زینب (س) ,
ابوالفضل (ع) ,
محرم ,
باز این چه شورش است ,
عزا ,
ماتم ,
کربلا ,
محتشم کاشانی ,
محتشم ,
کاشانی ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 30 مهر 1394 ساعت |
بازديد : 497 |
نويسنده :
ارشیا
| ( نظرات )
|
پیام امام حسین علیه السلام
حسين بن على عليه السلام با منطقى رسا و روشن با مردم كوفه سخن گفت : ولى در آن دلهاى سخت تر از سنگ كمترين اثر نگذارد، در روز عاشوراء آن حضرت باره ها از خدا و پيغمبر دم زد، از قرآن و اسلام سخن به ميان آورد، اما ديد دلهاى آن درندگان كثيف و خونخواران دور و آن چنان وارونه گرديد كه ديگر نام خدا و پيغمبر، صحبت از اسلام و قرآن نمودن براى آنها بى ثمر است و آن بى شرمان ننگين همچنان به خونريزى و كشتار جنايت مشغولند، اين بود كه زاده ى زهرا لحن سخن را عوض كرد و گفتار خويش را با منطقى ديگر اداء نمود.
منطقى كه جهانى است و براى هر ملت قابل درك است .خطاب به آنان چنين فرمود:
واى بر شما اى پيروان دودمان ابوسفيان! اگر شما دين نداريد و از قيامت و روز حساب نمى ترسيد در دنياى خود آزاد مرد باشيد.
اين نداى آسمانى كه از حلقوم عطشان حسين خارج شده هر چند خطاب به آن مردم است ، اما اين گفتار يك پيام بزرگ و جهانى است ، اين پيامى است كه آن حضرت به جهان انسانيت مى دهد، در اين خطاب فرزند پيغمبر اقوام ضعيف ، جمعيتهاى ذليل و مردم ستمكش را به آزادى و آزاد مردى دعوت مى كند و آنها را به نجات از زير بار ذلتها، ننگها، سرشكستگى ها و خواريها مى خواهد آرى اگر نبود از حسين مگر همين گفتار، كافى بود كه جهان انسانيت به او عشق بورزد.
مردى كه گرفتار درياى مصيبت و بلا است ، كسى كه تشنه و گرسنه و مجروح است ، مردى كه جوانان و ياران او را كشته اند، فردى كه ناله هاى جانسوز العطش (كه فرزندان خورد سال او بلند است ) هر لحظه در گوش او طنين انداز است و او را رنج مى دهد كسى كه خاندانش در آستانه اسارت قرار دارند و خود او اكنون در ميان خاك و خون مى غلطد، ولى با اين حال سخن از آزادى بگويد، از عدالت و فضيلت دم بزند، بشريت را به نجات از زير بار ذلت و ننگ دعوت كند!!! آيا هيچ فردى در چنين شرائط دردناك از آزادى دم زده است ؟؟
آيا نبايد به چنين انسانى عشق ورزيد؟ آنهائى كه در سراسر جهان در راه آزادى ، عدالت ، حقيقت و براى نجات از زير بار ستم و ظلم و مبارزه مى كنند، آيا نبايد حسين را رهبر خود بدانند و به داشتن چنين پيشوائى افتخار كنند؟
برگرفته از کتاب مولف : شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
|
|
|